دكتر محمّدصادق بصیری (1)
دكتر نسرین فلاح (2)
 

چكیده

غسّان كنفانی، یكی از مشهور‌‌ترین نویسندگان ادبیّات عرب است كه در شكل‌گیری ادبیّات مقاومت و معرفی آن به جهانیان نقش بسزایی داشت(1). وی در آوریل سال 1936 میلادی درشهر عكای فلسطین متولد شد. با اشغال فلسطین، او و خانواده‌اش مجبور به ترك سرزمین خود شدند. آوارگی در لبنان، پناه جویی از سوریه و تبعید به كویت، بخش عمده‌ای از زندگی او را در جستجوی هویت اصلی خویش شكل داد. افزون بر تدریس در اردوگاه‌های پناهندگان فلسطینی و فعّالیت مطبوعاتی و سیاسی؛ آثار متعدّد داستانی، چند نمایشنامه و كتاب در زمینه‌ی نقد ادبی حاصل عمركوتاه و پربار اوست. وی در سال 1972 میلادی در یك حادثه‌ی تروریستی به شهادت رسید.
وی نخستین بار اصطلاح ادبیّات مقاومت را مطرح كرد. بررسی آثار او از این جهت، گامی مهم در تحلیل و ارائه‌ی مبانی نظری ادبیّات مقاومت خواهد بود. این مقاله از نوع كیفی، به شیوهای تحلیلی، اصول و مبانی نظری ادبیّات مقاومت را در سه محور چگونگی زندگی غسّان كنفانی و تكامل فكری او، آثار انتقادی و داستانی او بررسی كرده است.
یافته‌ها نشان داده است كه من فردی نویسنده بر پایه‌ی رنج‌ها و آلام دوران كودكی‌اش در آوارگی و اخراج از وطن، با انعكاس اندوه و ستم رفته بر مردم فلسطین و آمال و آرزوهای آنان، نبرد و مقاومت تا رهایی را به عنوان تنها راه حل مسئله‌ی فلسطین مطرح می كند و آزادی و آزادگی را بر‌‌ترین موهبت برای همه‌ی افراد بشر در همه‌ی اعصار و قرون برمی‌شمارد.

واژه‌های كلیدی: ادبیّات مقاومت، غسّان كنفانی، ادبیّات عرب، فلسطین.

1- مقدّمه

حادثه‌ی اشغال فلسطین كه با قتل و غارت و بیرون راندن ساكنان مسلمان این كشور همراه بود، واكنش ادبی متفاوتی را در مجامع ادب عربی به دنبال داشت كه به ادبیّات مقاومت مشهور شد. تغییر روش تبلیغات از رجز خوانی مغلوبانه به حق‌طلبی شرافتمندانه، چهره ای متفاوت از ادبیّات مقاومت عرب ارائه كرد. شرایط دشوار زندگی توأم با خفقان ناشی از سیاست‌های سركوبگرانه‌ی رژیم غاصب و رشد و گسترش نفوذ احزاب سوسیالیست و كمونیست (سلیمان، 1376: 232) در فاصله‌ی دو جنگ (1948-1967.م) در میان اعرابی كه در سرزمین‌های اشغال زندگی می‌كردند، واكنشی متفاوت با نویسندگان فلسطینی كه در دیگر سرزمین‌های عربی زندگی می‌كردند، پدید آورد. این واكنش منجر به خلق آثاری شد كه در ابتدا در قالب اشعار عامیانه در میان روستائیان فلسطینی و بعدها به صورتی گسترده‌تر در قالب‌های مختلف ادبی بسط و گسترش یافت. پژوهشگران مراحل مختلفی را برای شكل‌گیری و گسترش ادبیّات مقاومت در فلسطین ذكر كرده‌اند كه برای درك صحیح این جریان و آگاهی از جایگاه غسّان كنفانی، تقسیم بندی چهار گانه‌ی دكتر مصطفی عبدالغنی را در كتاب «الاتّجاه القومی فی الروایةً» (رویكرد ملی در روایت) مطرح می‌نماییم. این تقسیم‌بندی چهارگانه، چهار مرحله‌ی زمانی را دربرمی‌گیرد (آشوری، 1392: 1).
مرحله‌ی نخست كه از اوائل قرن بیستم آغاز می‌شود و در سال (1917.م)، همزمان با آغاز پیمان نامه‌ی بالفور به اوج می‌رسد و تا سال (1948.م) را دربرمی‌گیرد. محكومیت عهدنامه‌ی بالفور، دعوت به اتحاد و عشق به وطن از جمله مضامینی است كه در شعر مقاومت در این دوره مشاهده می‌شود.
مرحله‌ی دوم از زمان آغاز فاجعه‌ی اشغال در سال 1948م آغاز می‌شود و تا سال (1967.م) ادامه می‌یابد. (مختاری، 1391: 1) انتشار كتاب شهید غسّان كنفانی با نام «ادب المقاوم الفلسطینی تحت الاحتلال» در سال (1963.م) و اطلاق ادب مقاومت به این جریان ادبی فلسطین و قتل و حبس نویسندگان از مهمترین ویژگی‌های این دوره است.
از دیدگاه پاره‌ای دیگر از محققان، این نوع ادبی كه برای نخستین بار در آثار غسّان كنفانی به ادبیّات مقاومت مشهور شد، ویژگی‌هایی دارد: «واقع‌گرایی، دوری از تعصّبات مذهبی و حس قدرت طلبی و مشتمل بودن بر حق‌طلبی، عدالت، مساوات و خواستن حق تعیین سرنوشت برای اعراب اسرائیل» (منزوی، 1348: 320).
مرحله‌ی سوم از سال (1967.م) تا سال (1987.م)، آغاز انتفاضه‌ی اول را در می‌گیرد. این مرحله به دنبال شكست اعراب در جنگ شش روزه پدید می‌آید. تحول مضامین شعری از ناامیدی، آوارگی و غم به امید انقلابی، تقویت روحیه‌ی ایثارگری و مبارزه و تبدیل اردوگاه‌ها به پادگان‌های انقلابی در این دوره مشاهده می‌شود. گسترش ادبیّات ژوئنی، گرایش به رمز و نماد و توجه به شعر آزاد و پژوهش‌های ادبی و نقدادبی از دیگر ویژگی های این دوره است.
مرحله‌ی چهارم از پاییز سال (1987.م) آغاز شد و به انتفاضه‌ی سنگ مشهور شد. برتری شعر نسبت به داستان و افشای جنایت‌های رژیم غاصب و توجه به مباحث زیبایی شناسی از ویژگی های ادب مقاومت در این دوره است.

1-1- بیان مسئله

غسّان كنفانی نویسنده و منتقد مشهور فلسطینی، نخستین بار در كتابی با نام «ادب المقاومه فی الفلسطین المحتله» به نقد و بررسی ادبیّات عرب در سرزمین اشغالی فلسطین پرداخت و در برابر عنوان‌هایی نظیر ادبیّات تبعید، ادبیّات فلسطین و ادبیّات پناهندگی، اصطلاح ادبیّات مقاومت را برگزید. وی در این اثر و در كتاب «الادب الفلسطینی المقاوم تحت الاحتلال» به نقد و بررسی ادبیّات عرب در سرزمین‌های اشغالی و چگونگی مواجهه‌ی آن باصهیونیزم و ابزارهای تبلیغاتی آن می‌پردازد؛ همچنین در كتاب فی الادب الصهیونی به معرفی و نقد ادبیّات نژادپرستانه‌ی صهیونیزم و بیان نقاط ضعف آن می‌پردازد.
این پژوهش از نوع كیفی با شیوه‌ای تحلیلی با تأكید بر مبانی نظری ادبیّات مقاومت درآثار انتقادی غسّان كنفانی، به پرسش‌های زیر پاسخ می‌دهد:
چرا ادبیّات مقاومت برای نخستین بار در آثار غسّان كنفانی مطرح شد؟ زمینه های پیدایش آن كدام است؟
عناصر، شاخصه‌ها و مبانی نظری ادبیّات مقاومت كدام است؟
این مبانی در آثار ادبی غسّان كنفانی و در زندگی او چگونه منعكس شده است؟
بررسی آثار غسّان كنفانی، مبانی نظری ادبیّات مقاومت را در آثار این نویسنده‌ی شهیر فلسطینی نشان می‌دهد؛ همچنین تطبیق آراء و اندیشه‌های مقاومت در آثار داستانی نویسنده، سیر فكری او را منعكس می‌كند.

2-1- ضرورت و اهمیّت تحقیق

غسّان كنفانی نخستین بار در آثار انتقادی خود، با بررسی زمینه‌های شكل‌گیری ادبیّات مردم فلسطین، اصطلاح ادبیّات مقاومت را مطرح كرد. بررسی آثار و اندیشه‌های وی، ما را به درك درستی از ادبیّات مقاومت، چگونگی پیدایش آن و ویژگی‌های آن رهنمون می‌سازد كه در پاره‌ای موارد با الگوهای نظری سایر منتقدان متفاوت است.

3-1- پیشینه‌ی تحقیق

تاكنون پژوهش‌های متعدّدی در آثار غسّان كنفانی به صورت كتاب انجام شده است. فاروق وادی در كتاب «ثلاث علامات فی روایه الفلسطینیه» به بررسی و نقد داستان پردازی غسّان كنفانی، امیل حبیبی و جبراابراهیم جبرا به عنوان سه نویسنده‌ی برجسته و تأثیرگذار در ادبیّات عرب پرداخته است. وی پس از بررسی تاریخچه‌ی روایت در فلسطین، در فصل اول با عنوان غسّان كنفانی: سقوط وهم با این مشخصه به بررسی آثار این نویسنده پرداخته است ( فاروق، 1981: 39و 86). قاسم در كتاب «البنیه الروائیه»، آثار غسّان كنفانی را بررسی كرده است. (القاسم، 1978) ماجده حمود در كتاب «جمالیات الشخصیه الفلسطینیه» به بررسی شخصیّت‌های آثار كنفانی پرداخته است (ماجده، 2005). ترجمه‌ی چهارفصل این كتاب در قالب پایان نامه انجام شده است (ر.ك. سایت محتوای ملی). موارد مورد بررسی در مقاله‌های علمی پژوهشی، بیشتر پیرامون شكل روایت در آثار غسّان كنفانی است كه روایت‌پردازی و نقش‌های راوی در رمان «مردان در آفتاب» (عبدی، 1390: 259) و پرداخت زمان در رمان مردان در آفتاب و چه برایتان مانده (میرزایی، 1390: 175) از این قبیل است. در مواردی دیگر، نمادهای زنانه در رمان‌های غسّان كنفانی بررسی شده است (ملا ابراهیمی، 1391: 25). عادل الأسطه در مقاله‌ای داستان‌پردازی كنفانی را در رمان «بازگشت به حیفا» با نویسنده‌ی آمریكایی لیون اوریس در اكسودس مقایسه كرده است. (عادل الأسطه، 1392: 1-9) اما تاكنون پژوهشی با این رویكرد درآثار انتقادی و داستانی این نویسنده انجام نشده است.

2- بحث

این پژوهش در چهار مرحله انجام شده است: نخست زندگی نویسنده با تأكید بر چگونگی شكل‌گیری تفكر مقاومت و تكامل شخصیّت نویسنده بررسی شده است. پس از آن زمینه‌های پیدایش ادبیّات مقاومت بر اساس آثار انتقادی نویسنده تحلیل شده است و در مرحله‌ی بعد مبانی نظری ادبیّات مقاومت در دو بخش ویژگی‌های بنیادین محتوایی و صوری آثار مقاومت از دیدگاه كنفانی بررسی شده است. در بخش پایانی این پژوهش با تطبیق نتایج به دست آمده، به تحلیل مبانی نظری مقاومت در آثار داستانی نویسنده پرداخته شده است.

1-2- مقاومت و زندگی غسّان كنفانی

زندگی پرفراز و نشیب این نویسنده‌ی شهیر شهید فلسطینی از ابتدا با مسئله‌ی فلسطین و مفاهیمی چون اشغال، آوارگی و درد و رنج درهم آمیخت. او خود در كنار مردم فلسطین، تلخی‌های شكست را تجربه كرد و با درك و بصیرتی وافر از پیشگامان مقاومت و نظریه‌پردازان ادب مقاومت شد. به منظور بررسی تأثیر و تأثر این نویسنده از مقاومت، نخست به ارائه‌ی زندگی وی در سه مرحله می‌پردازیم:
تولد، آوارگی، تبعید: غسّان كنفانی درآوریل سال 1936م در شمال خاوری فلسطین (عكا)زاده شد. پدر غسّان وكیل بود و خانواده‌اش از طبقه‌ی مرفه جامعه بودند. او یك خواهر و برادر بزرگتر و سه خواهركوچكتر داشت. در كودكی و پس از پیدایی اسرائیل در سال (1948.م) ناگزیر، عكا را ترك كردند. آنها ابتدا به روستای كوچكی در جنوب لبنان و پس از آن به كوه‌های اطراف دمشق رفتند و سپس در یك محله‌ی یهودی نشین در دمشق ساكن شدند. در آنجا موقعیت خانواده به طور كلی تغییر كرد. برخلاف تصور آنها این تبعید ناگهانی و فقر مفرط، دائمی شد.
وی در اردوگاه فلسطینیان آواره به تحصیل خود ادامه داد. نوجوان بود كه همراه برادرش به كار پرداخت تا حداقلِ معیشت را برای خانواده فراهم سازد. در همان هنگام كه در یكی از روستاهای سوریه به تدریس اشتغال داشت، تحصیل دبیرستانی خود را نیز تكمیل كرد. تجربه‌های مهم او در این زمان، حوادث اصلی داستان‌های او را در آینده شكل می‌دهد: خواب آلودگی دانش آموزان آواره‌ی فلسطینی در كلاس‌های درس به علت كار شبانه در سینماها و خیابان‌ها و زندگی آنها در فقر و فلاكت كه آنها را حتی از مشاهده و تجسم تصاویر میوه‌ها در كلاس نقاشی بی بهره كرده بود، دستمایه‌ی خلق آثاری همچون «كیك بر پیاده رو» شد. این تجربه‌های تلخ نقطه‌ی عطف تعیین كننده در زندگی او شد. تجربیاتی كه منجر به شكل‌گیری هویت انقلابی او و تعهدش به آرمان ملت فلسطین شد. به همین جهت او به فعّالیت سیاسی روی آورد (كنفانی،1391: ص4).
آغاز فعّالیت: وی همزمان با تحصیل در دانشگاه دمشق در رشته‌ی ادبیّات عرب به نگارش داستان‌های كوتاه درباره‌ی شرایط اسف‌بار فلسطینیان آواره از وطن پرداخت. در همین زمان بود كه به علت فعّالیت سیاسی از دانشكده اخراج شد. (میرحق جو،1387: 1) سپس از سوریه به كویت رفت و برای امتحانات هرسال به دمشق بازمی‌گشت. شش سال در آنجا زیست كه بخشی از فعّالیت‌های درخشان ادبی‌اش در این سال‌ها صورت گرفته است. او در كویت، دبیر ورزش و نقاشی بود. ابتلا به بیماری دیابت، تأثیر عمیقی بر زندگی وی گذاشت. وی از آوارگی، تبعید و ابتلا به بیماری دیابت در یادداشتهای روزانه‌ی خود به تلخی یاد می‌كند (كنفانی، 1391: 5).
در سال (1952.م)، حیات سیاسی خود را در «جنبش ملی‌گرایان عرب» آغاز كرد. در سال (1953.م)، هنگامی كه در چاپخانه‌ای كار می‌كرد، با دكتر ژرژ حبش آشنا شد. در سال (1960.م) به دعوت ژرژ حبش، كویت را به مقصد بیروت ترك گفت تا در مجله «الحرّیة»، سخنگوی جنبش ملی گرایان عرب، كار كند. در سال (1961)، كنفانی با آنی هوور، معلم دانماركی كه برای بررسی شرایط پناهندگان به بیروت آمده بود، ازدواج كرد.
نبوغ سیاسی و ادبی: وی در سال 1962 اوّلین رمان خود، مردان درآفتاب را نوشت و آن را به همسرش تقدیم كرد. این رمان او را «پیشگام در عرصه‌ی نوگرایی در ادبیّات داستانی معرفی كرد» (االقاسم، 1978: 114). در همین سال از میان 250 داستان‌نویس عرب، جایزه‌ی اول داستان كوتاه را دریافت كرد. در سال (1966.م) به جایزه‌ی «انجمن دوستداران كتاب» در «لبنان» دست یافت. كنفانی این جایزه را به خاطر بهترین داستان بلندی كه در آن سال منتشر كرده بود گرفت. داستانی كه این جایزه بدان تعلق گرفت، «ماتبقی لكم» (چه برایتان مانده) نام دارد. در سال (1963.م) رئیس هیأت تحریریه‌ی روزنامه‌ی پرتیراژ و مترقی لبنانی «المحرّر» گردید. در سال (1967.م) ریاست هیأت تحریریه‌ی «فلسطین»، ضمیمه‌ی روزنامه لبنانی «الانوار» را نیز پذیرفت. در این دوره با اغلب مطبوعات پیشرو همكاری داشت؛ لذا علاوه بر نام واقعی‌اش با اسامی «غ.ك» و «فارس فارس» نیز مطلب می‌نوشت.
وی به همراه ژرژ حبش و ابوعلی ماهر، از بنیانگذاران مجله‌ی هفتگی «الهدف» به شمار می‌رود. غسّان عضو دفتر سیاسی جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین و سخنگوی آن جبهه نیز بود. «جبهه‌ی خلق، ماركسیست‌گرا بود و افزون بر تعهد به بازپس‌گیری فلسطین به دنبال تأسیس یك جامعه‌ی جدید بر پایه‌ی اصلاحات و عدالت اجتماعی هم در فلسطین و هم در سراسر جهان بود» (كنفانی،1931: 10). در سال (1969.م)، رئیس هیأت تحریریه‌ی این مجله شد. در همین زمان، وی داستان‌های بازگشت به حیفا و ام‌سعد را منتشر كرد. وی در روز 8 ژوئیه (1972.م) به شهادت رسید. جنایتكاران با كارگذاشتن بمبی در اتومبیلش در بیروت، او و خواهرزاده‌اش، لامیس، را به شهادت رساندند. او در زمان شهادت، سی و شش ساله بود و دوران اوج فعّالیت سیاسی و ادبی خود را سپری می‌كرد. همسر و دو فرزند كوچك وی، در جستجوی پدر، تنها قطعات كوچكی از جسد وی را در خیابان‌های اطراف می‌یافتند.
در سال (1973.م)، اتحادیه‌ی روزنامه‌نگاران دموكرات جهان، جایزه‌ی ویژه‌ی سال (1974.م)، و كانون نویسندگان آسیا و آفریقا جایزه‌ی لوتس را به وی اختصاص دادند. پس از مرگ غسّان، كتاب‌هایش به زبان‌های انگلیسی، اسپانیولی، آلمانی، ژاپنی، مجاری، چكی، روسی، فرانسه، فارسی، سوئدی، بلغاری، نروژی و چند زبان دیگر دنیا ترجمه شد (میر حق جو،1387: 2).
آثار به جای مانده از غسّان كنفانی عبارتند از: مجموعه داستان‌های كوتاه به نام‌های «قمیص المسروق»، «موت سریر رقم 12»، «ارض البرتقال الحزین»، «عالم لیس لنا»، «عن الرجال و البنادق» و رمان‌های كوتاه شامل «ماتبقی لكم»، «رجال فی الشمس»، «ام‌سعد»، «عائد ال حیفا»، «الشیء الاخر» و سه نمایشنامه به نام‌های «الباب»، «جسر الی الابد» «و البقعه و النبی» و سه رمان ناتمام به نام‌های «العاشق»، «الاعمی و الأطرش»، «برقوق نیسان». كنفانی در زمینه‌ی نقد ادبی نیز سه كتاب «ادب المقاومة فی الفلسطین المحتله»، «الادب الفلسطینی المقاوم تحت الاحتلال» و «فی الادب الصهیونی» را نوشته است (عبدی، 1390: 287). نیز (ملا ابراهیمی، 1391: 30)؛ لازم به ذكر است كه مجموعه‌ی آثار روایی این نویسنده شامل داستان و نمایشنامه با عنوان آثار الكامله در سه مجلد به زبان عربی به چاپ رسیده است (كنفانی، 2009).
فضل النقیب درباره‌ی غسّان كنفانی می‌گوید: «او داستان فلسطینی‌ها را می‌نوشت؛ اما بعد، خودش در این داستان روایت شد» (كنفانی،1391: 13) اغلب حوادث داستان‌های غسّان كنفانی از تجربیات تلخ زندگی او سرچشمه می‌گیرد. زندگی در اردوگاه‌های پناهندگان فلسطینی در سوریه، تبعید و آوارگی در كویت و لبنان، اراده و همت او را برای مقاومت و پایداری در راه آرمان ملت فلسطین تقویت می‌كرد. وی تعهد، اخلاق و تعلیم را با صداقت درآمیخت؛ به آنچه اعتقاد داشت، جامه‌ی عمل پوشاند و با فعّالیت مطبوعاتی، سیاسی و ادبی خود در میدان مبارزه گام‌هایی محكم و استوار برداشت و تا مرز شهادت پیش رفت. از دیدگاه یوسف ادریس «او با زندگی خود كه با شهادت به پایان رسید، از رده‌ی نویسندگان به رده‌ی قهرمانان رفت و اولین داستان‌نویسی بود كه چنین می‌كرد؛ بل به بیانی دقیق‌تر، اولین نویسنده‌ای در سراسر تاریخ ادبیّات عرب بود كه در راه مسئله‌ی خویش تا مرز شهادت پیش رفت» (كنفانی، 1369: 12).
الگوهای فكری غسّان كنفانی در این كلمات برجسته می‌شود: «ادیب در جنگ تحریر با سلاح كلمات به میدان می‌آید.» «فدایی، مصلح اجتماعی است كه برای آزادی وطن، سلاح برمی دارد.» دو راه بیشتر برای ملت فلسطین باقی نمانده است كه سومی هم ندارد: تداوم انقلاب تا رسیدن به فتح و پیروزی یا انقراض و فروپاشی دشمن» (محمد عطیه، 1969: 82) این دیدگاه پیكار را تنها راه حل مسئله‌ی فلسطین می‌داند كه تا نابودی كامل و شكست دشمن ادامه می‌یابد. بدین‌ترتیب او در اغلب آثار خود به مسئله‌ی فلسطین می‌پردازد و موضع یك فلسطینی را در قبال آن ترسیم می‌كند. این بینش نو در آثارش، بیش از نوگرایی در فرم مؤثر واقع شده است. بررسی حوادث زندگی و شهادت او، دو بخش را برجسته می‌سازد؛ دوران زندگی او كه گذار از واقعیتی تلخ و توهّمی طغیان‌انگیز را تا رسیدن به یقینی استشهادگونه نشان می‌دهد و مرحله‌ای مقدماتی و پیش نیاز را برای رسیدن به ماندگاری و قهرمانی نمادین او در خلال آثارش شكل می‌دهد.
زندگی = مرحله‌ی گذار
1- تولد، آوارگی، تبعید (كسب تجربه)= ستم‌گری رژیم غاصب صهیونیست و ستم پذیری مردم فلسطین.
2- آغاز فعّالیت سیاسی و ادبی (هدف گذاری)= بیداری، تعهّد و اراده.
3- نبوغ سیاسی و ادبی (اوج مبارزه) = مقاومت و مقابله.
شهادت = جاودانگی
1- قهرمانی نمادین شخصیّت نویسنده در عرصه‌ی علم و عمل.
2- حضور و تثبیت كلمات و واژه‌ها و ماندگاری آثار.
3- تأثیر فردی، اجتماعی و جهانی شخصیّت نویسنده و آثار او.
بی‌شك نمی‌توان شهرت غسّان كنفانی را بعد از شهادتش انكار كرد. هرچند زندگی دنیایی او در سال (1972.م) پایان یافت؛ اما آثار او بعد از آن به زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شدند و مخاطبان بیشتری پیدا كردندكه بی تردید تحت تأثیر غلیان عاطفه در مرز پایان ناپذیر واژه‌ها و كلمات و تجسم اندیشه‌ی انسانی آثارش قرار می‌گیرند. همراهی جهت فكری این آثار با شخصیّت و زندگی نویسنده، او را بر تارك ادبیّات عرب به عنوان قهرمانی هنرمند و نویسنده‌ای مبارز جاودانه ساخت.

2-2- زمینه‌های پیدایش ادبیّات مقاومت از دیدگاه كنفانی

ادبیّات عرب در فلسطین قبل از سال (1948.م) جریان فكری‌ای بود كه با جریان‌های ادبی مصر با مركزیت قاهره و سوریه و لبنان در تعامل بود. این جریان فكری پس از فاجعه‌ی اشغال در سال (1948.م) به دو بخش عمده تقسیم می‌شود: ادبیّات تبعید یا ادبیّات پناهندگی كه پیشگامان روشنفكر عرب در تبعیدگاه‌های خود در خارج از مرزهای فلسطین اشغالی آ ن را بنیاد نهادند. این نوع ادبی كه شعر پیشاهنگ آن بود، در اوایل دهه‌ی پنجاه به تقلید از جریان‌های ادب عربی و بیگانه پدید آمد. شعر حماسی نو با شكستن قالب سنّتی و روی‌آوردن به شگردهای ادبی جدید، درونمایه‌ای منبعث از فاجعه‌ی اشغال فلسطین را در خود پرورش می‌داد. این درونمایه، برخاسته از وجدان مردمی و شور و التهاب حماسی‌ای بود كه با شوری غوغابار به تكذیب فاجعه‌ی اشغال فلسطین می‌پرداخت.
بخش دوم از ادبیّات فلسطین كه غسّان كنفانی با تأكید بر زمینه‌های پیدایش آن، به ارزیابی آن می‌پردازد، ادبیّات مقاومت نام می‌گیرد. پس از فاجعه‌ی اشغال فلسطین در سال (1948.م)، سه چهارم اعراب ساكن در فلسطین اشغالی از روستائیانی بودند كه مورد محاصره‌ی شدید سیاسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی قرار می‌گرفتنند. آنها دهقانانی آزاده و ستیزه‌جو با غاصبان بودند كه از دیدگاه كنفانی صاحبان اصلی ادبیّات مقاومت هستند. كنفانی با تعبیر «دیوار فرهنگی» به تعیین مصداق‌های محاصره‌ی فرهنگی این اعراب می‌پردازد: وضعیّت فرهنگی پایین اعراب بازمانده در سرزمین‌های اشغالی نسبت به روشنفكران تحصیلكرده‌ی عرب، مجاورت با شهرك‌های صهیونیستی تحریم كننده و ضعف ساختگی و تحمیلی نظام آموزشی اعراب، تعیین چگونگی اثر ادبی توسط حكومت نظامی غصب باره و سانسور شدید دولت، محدودیت وسایل چاپ و نشر و تأثیرپذیری آن از احزاب صهیونیستی، ضعف اعراب در فراگیری زبان‌های بیگانه و در نتیجه گسست فرهنگی آنها از ادبیّات جهانی از نمودهای بارز دیوار فرهنگی برساخته‌ی دولت جعلی اسرائیل است (كنفانی،1362: 15).
كنفانی وضعیّت آموزشی و فرهنگی اعراب ساكن در فلسطین اشغالی را در موارد متعدّد شرح می‌دهد: سطح علمی پایین دبستان‌های اعراب، ناتوانی ادامه‌ی تحصیل به دلایل فقر و گسست فرهنگی با نظام آموزشی دولت حاكم، راه نیافتن به دانش‌سراها و دانشگاه‌های آموزش عالی، كمبود و نقصان عمدی دانشكده‌ها و رشته‌های ویژه‌ی ادبیّات خاورزمین، بیكاری و شكست روحیّه و اعتماد به نفس دانش‌آموختگان محدود این رشته‌ها، فرهنگ عربی نازل تحمیل شده بر بازارهای چاپ و نشر كتاب، وابسته سازی روشنفكر عرب به زمینه های شخصیّتی غیر عربی، تجدید چاپ كتاب‌هایی فارغ از روحیه‌ی ملی‌گرایی و روزنامه‌های وابسته به بنگاه صهیونیستی، نشر آثار یهودیان عرب زبان و ترویج آثار مبتذل عشقی، وضعیّت نامطلوب فرهنگی اعراب ساكن در فلسطین اشغالی را شكل می‌دهد (كنفانی، 1362: 22).
ستم اقتصادی غاصبان یهود به اعراب با مصادره‌ی زمین و دارایی و حذف فرصت‌های شغلی آنان و تحقیر آنان تا مرتبه‌ی خادمان یهود، خشم آنان را برمی‌انگیخت و فقر و ناداری، آنان را به واكنش فرامی خواند. وضعیّت سیاسی حاكم بر سرزمین اشغالی فلسطین كه با قتل و غارت سبعیت آمیز با زور تكنولوژی نظامی مدرن همراه بود و در هر لحظه و با هر بهانه‌ای تداوم می‌یافت، عرصه را برای تداوم حیات فلسطینیان تنگ‌تر می‌ساخت. کشتار دیریاسین و قتل عام كفرقاسم، تنها نمونه‌ای از این جنایت را در دفتر تاریخ ثبت نمود. جنایت های كه بین زن و مرد، پیر و جوان و كودك تمایزی قائل نمی‌شد و در سالروز این كشتارها نیز تكرار می‌شد (كنفانی،1356: 148).
مجموع این شرایط، زمینه‌ی شكل‌گیری ادبیّات مقاومت را در میان اعراب ساكن در سرزمین‌های اشغالی با ویژگی‌های متعدّد منبعث از زمینه‌های شكل‌گیری آن پدید می‌آورد. از طرف دیگر انقلاب ژوئن سال 1952 در مصر تكانی به ادبیّات فلسطین داد. «شعر مقاومت با مرگ تغزل پدیدار شد. شعری كه در هر سطرش به شكلی اهمّیت اشغال وطن، راه آزادكردن سرزمین اجدادی و دعوت به فداكاری و از جان‌گذشتگی به چشم می‌خورد. با چنین تحولی ادبیّات تبعیدی نیز چهره عوض كرد و با صورتی پرخاشگر در كنار ادبیّات داخل فلسطین به ستیز بزرگ خویش با اشغالگران، رنگی عزیز و حماسی بخشید» (كنفانی، 1356: 31). از پنج سال پیش جرقه‌هایی از شعر مقاومت را در قالب سروده‌های عامیانه شاهد بودیم كه اغلب، سراینده‌ی آنها نامشخص بود و بیشتر بر مضمون آن تأكید می‌شد. شعر مقاومت از این پس در قالب سروده‌های ملی رخ نمود و جایگاه خود را با تغییری اساسی در مضمون محكم ساخت. دولت غاصب به منع چاپ این‌گونه آثار حكم راند؛ اما این فضای سانسور و نظارت شدید نتوانست مانع نشر این‌گونه سروده‌های ملی شود. این سروده‌ها در شب شعر روستائیان بازگو می‌شد و شب شعر روستا را به راهپیمایی‌های گسترده و خودجوش مبدل می‌ساخت؛ بدین‌ترتیب شعر، بستری را برای انتقال «شور و غوغای حماسی غمبار، اما امیدوار فراهم می‌ساخت كه در آن ناباوری و انكار فاجعه‌ی اشغال به مسئله‌ی اشغال وطن تبدیل شد و ستیز و پیكار به عنوان ركن اصلی مقاومت در شعر رخ نمود» (كنفانی، 1362: 24). بدین‌ترتیب نخستین جرقه‌های شعر مقاومت در سروده‌های شاعران گمنام و عامی‌گوی شكل گرفت و بعدها در شعر شاعرانی همچون سمیح القاسم (كنفانی،1347 : 6)، محمود درویش (شغیعی كدكنی، 1359: 203)، سالم جبران و توفیق زیاد بسط و تداوم یافت. نخستین داستان مقاومت كه «آمیزه‌ای ژرف و بدیهی و ساده از فرد و زمین» است، فارغ از تكنیك‌های پیچیده‌ی داستان‌پردازی، نقشی مؤثر در تحول ادب مقاومت عرب در سرزمین اشغالی ایفا می‌كند ( كنفانی،1362: 39). از داستان‌نویسان موفق در عرصه‌ی ادب مقاومت جبرا ابراهیم جبرا، رجب توفیق و توفیق فیاض را می‌توان نام برد ( آشوری، 1392: 1).

3-2- مبانی نظری ادبیّات مقاومت از دیدگاه كنفانی

ادبیّات مقاومت در فلسطین اشغالی تنها با تأكید بر زمینه‌های پیدایش آن به صورتی صحیح مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. بررسی دیدگاه‌های غسّان كنفانی در این زمینه، ویژگی‌های مختلف و پراكنده‌ی آن را تبیین می‌كند؛ بدین منظور به بررسی صبغه‌های محتوایی و مبانی نظری ادبیّات مقاومت در آثار انتقادی غسّان كنفانی می‌پردازیم.
1- ادبیّات مقاومت و در رأس آن شعر مقاومت جریان انقلابی پیوسته‌ای است كه امیدی شگفت انگیز به آینده را بر می‌انگیزاند. دلداری دادن به بازماندگان و تقویت روحیه‌ی مقاومت در آنان، درود فرستادن بر رفتگان و گذرا دانستن ایام رنج و محنت از نمودهای امیدواری است.
2- پیوند با بیرون كه به دو شیوه صورت می‌گیرد: مخاطب ساختن فلسطینی آواره و تبعیدی در بیرون از سرزمین‌های اشغالی و اعراب غیرفلسطینی و دیگر جهانیان و دوم برقراری پیوند میان ادبیّات مقاومت و پیكارهای اعراب بیرون از سرزمین اشغالی و حماسه‌های انقلابی دیگر كشورها از جمله الجزایر.
3- ژرفای دیدگاه آگاهانه و افزایش بصیرت، تعقل و خودباوری.
4- دلیری و شجاعت در رویارویی با دشمن و تحریض مخاطب به اعتراض و مقاومت كه تظاهرات و جنبش‌های متعدّد مردمی و فدایی را شكل می‌داد.
5- ریشخند، طنز و استهزای خائنان فرومایه و دست نشاندگان وطن فروش و رسوا نمودن آنان.
6- انتقاد از دولت غاصب در قالب طنز و ریشخند برای تحقیر و تخفیف قدرت آن.
7- تبیین پیوند ارزشمند شخصیّت فلسطینی با مفاهیم ارزشمند زمین و میهن.
8- توصیف و تشریح ستم سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم فلسطین كه نمود نژادپرستی وحشیانه‌ی رژیم غاصب است.
9- تبیین ستیز و پیكار به عنوان تنها راه حل مسئله‌ی اشغال فلسطین به جای اندوه و گریه و زاری بی‌حاصل بر گذشته.
10- دعوت به اتحاد، پیوستگی و همدلی برخاسته از وجدان مردمی مقاومت برای یورش سرنوشت‌ساز كه مژده رسان فتح و پیروزی است.
11- لزوم آگاهی و بیداری از مسائل روز و اوضاع سیاسی منطقه و جهان كه بیش از همه وابستگی دولت غصب پیشه را به نظام سرمایه‌داری و حامیان امپریالیستی‌اش نشان می‌داد.
12- لزوم توجه به ادبیّات صهیونیزم و نقد و بررسی آن به منظور ارائه‌ی پاسخ قاطع و كشف حقیقت اشغالگری توجیه ناپذیر آنان. طرح مسئله‌ی برتری دینی و نژادی یهودیان (كنفانی، 1365: 39)، لغزش ناپذیری قوم یهود و شایستگی آنان بر دیگر ملت‌ها و تحقیر دیگر ملت‌ها بخصوص اعراب و قهرمان پروری دروغین داستان صهیونیزم ( كنفانی، 1365: 86)، توجیه تشكیل دولت صهیونیزم به علت كشتار‌های نازی‌ها و بسیارگویی از هیتلریزم ( كنفانی، 1365: 110) از موارد مهمی هستند كه كنفانی به نقد و رد آنها در ادبیّات صهیونیزم می‌پردازد.
از دیگر شاخصه‌های ادبیّات مقاومت فلسطین كه به عناصر و ویژگی‌های بنیادین شكل و قالب آن مربوط می‌شود، موارد زیر را می‌توان برشمرد:
1- صمیمیت، سادگی، ژرفا و عمق محتوا فارغ از توجه به شكل و تكنیك در نخستین داستان مقاومت.
2- غلیان عنصر عاطفه در ادبیّات مقاومت و تبدیل آن از عاطفه‌ای شعله‌ور و كور به عاطفه‌ای آگاهانه و ریشه‌دار.
3- پرهیز از بیان جزئیات و ایجاز سرنوشت‌ساز آن.
4- در پیش گرفتن شكل سنتی شعر به لحاظ آسانی بازگفتن از یكسو و برآوردن حرارت دلخواه عاطفی از سوی دیگر و وفاداری به عروض سنتی خلیل(2) كه شعر فصیح مقاومت را شكل می‌داد.
5- استفاده از قالب ترانه و سروده‌های عامیانه كه شعر عامیانه را در كنار شعر فصیح سنتی به دژ انهدام ناپذیر مقاومت تبدیل می‌ساخت.
6- شعر ملی جایگزین تغزل شد و عشق تركیبی از مفاهیم ژرف و جوشان زن و میهن در شعر شاعرانی همچون محمود درویش شد.
ادبیّات مقاومت در بدو تولد با چالش‌هایی بزرگی مواجه شد: سركوب حكومت نظامی توأم با وحشی‌گری سنتی كه توهم تأثیر غالب نقش سلاح بر سخن آنان را گمراه ساخته بود و كشتن و حصر خانگی شاعران و تشدید نظارت را پیشه‌ی آنان ساخته بود؛ دوم رهنمودهای فرهنگی و برنامه‌ریزی‌های آموزشی دولت در نشریه‌ها و روزنامه‌ها و ترویج آثار مبتذل عاشقانه كه فرهنگی جعلی را بر اعراب ساكن فلسطین اشغالی تحمیل می‌كرد؛ سوم فعّالیت‌های احزاب صهیونیستی مخالف دولت در جذب اعراب سرگردان، بخصوص فعّالیت احزاب سوسیالیست و نشر آثار ماركسیستی كه در رواج گرایش‌های چپ گرا در شعر مقاومت تأثیر بسزایی داشت (كنفانی،1362: 26).
از دیدگاه كنفانی ادبیّات مقاومت عرب در سرزمین اشغال شده، نمونه‌ای پیشرفته و نشانه‌ی تازه‌ای به تاریخ ادبیّات مقاومت در جهان ارائه می‌كند كه كمتر هم‌سنگ آن مشاهده می‌شود و حتی نژادپرستی دولت آفریقای جنوبی در مقایسه با ستمگری رژیم غاصب صهیونیستی در برابر مردم فلسطین رنگ می‌بازد؛ بدین ترتیب، هدف ادبیّات مقاومت پیشبرد جریان ژرف و آگاهانه‌ی مقاومت با شجاعت و كفایت است. ادبیّات مقاومت در برابر ادعاهای فرهنگی ادب صهیونیست، چهره‌ی واقعی عرب فلسطین و ادیب متعهد عرب را معرفی می‌كند. ادیبی كه نمونه‌ی «ادیب پیكارجویی» است كه «ادبیّات داسی» را بركشیده است تا «شاخه‌های سیاه و كج خرنوب» اشغال و ستم را درو كند (كنفانی،1362: 48).

4-2- مبانی نظری ادبیّات مقاومت در آثار داستانی غسّان كنفانی

تطبیق مبانی نظری ادبیّات مقاومت در آثار داستانی نویسنده، از تأثیر اندیشه‌ی غالب وی در آثارش حكایت می‌كند. مبانی ادبیّات مقاومت در داستان‌های كنفانی به شرح زیر است:

1-4-2- صبغه‌ی جهانی مقاومت

ادبیّات مقاومت درآثار غسّان كنفانی پدیده‌ای منحصر به فلسطین نیست، بلكه الگویی پیشتاز برای پایداری و مقاومت و نمونه‌ای ارزنده و بی‌نظیراست. نویسنده در مقام مقایسه با دیگر نمونه‌های پایداری در جهان، آن را محصور و محدود نمی‌سازد. وی با بهره‌گیری از تجربیات شخصی خود و پیمودن مراحل تكاملی مقاومت در دو بعد نظری و عملی، آن را در وجود شخصیّت‌های داستان‌هایش و در گفتار و كنش آنان ساری و جاری می‌سازد و واكنش انسانی مخاطبانش را در هر گوشه‌ی جهان برمی انگیزاند. این امردر ذات خود «عنصر پایداری را در آفرینش‌های ادبی، واكنشی انسانی می‌داند كه در برابر عوامل ناتوانی و سستی در لحظات شكست در انسان پدید می‌آید؛ بنابراین هیچ اثر ادبی را نمی‌توان یافت كه از عنصر پایداری انسان در برابر مصداق‌های طبیعی و بافت بشری جهان تهی باشد. از طرف دیگر، ادب پایداری چهره‌ی انسانی عامی دارد كه در هیچ قالب ملی و چهارچوب اجتماعی خاصی نمی‌گنجد و همه‌ی افراد بشر را شامل می‌شود» (شكری، 1366: 3) بی‌تردید یكی از دلایل شهرت غسّان كنفانی را می‌توان آگاهی و عملكرد او در پیوند ادبیّات مقاومت فلسطین با اندیشه‌ی جهانی مقاومت دانست كه در كنار تعهّد و عملگرایی نویسنده نسبت به این مسئله، آثاری جهانی و شاخص را خلق نموده است. كنفانی معتقد است: «در ابتدا من از فلسطین به عنوان نهضتی مخصوص به خود می‌نوشتم. پس از آن فلسطین را به عنوان نماد انسانیت دیدم. وقتی بدبختی فلسطین را به تصویر می‌كشیدم، در واقع فلسطین را به عنوان نماد بدبختی در جهان عرضه كردم» (كنفانی، 1391: 29).
فرجام دردناك مرگ‌آمیز شخصیّت‌های رمان‌مردان آفتاب كه در جستجوی خوشبختی گمشده و زندگی غصب شده می‌كوشند تا به كشور غربت بگریزند، بیش از آنكه فرار را شیوه‌ای ناكام و فرجامی تلخ می‌داند، وجدان انسانی خفته در بستر تبلیغات و زورگویی‌های حق طلبانه‌ی متظاهرانه‌ی صهیونیست را بیدار می‌سازد و آنها را درگیر واقعیت تلخ قرن می‌سازد: كسانی كه خانه و كاشانه‌شان با بی‌رحمی غصب شده است، چاره‌ای جز فراری مرگ خیز یا مقاومتی شهادت طلبانه ندارند. در پایان داستان این صدای ابوالخیزران نامی است كه پس از بیرون كشاندن اجساد مردان مرده‌ی فلسطینی، ابوقیس، اسعد و مروان، از درون نفتكشی كه برای رد شدن از مرز عراق و فرار به كویت به درون آن پناه گرفته بودند و غارت پول آنان، در ذهن مخاطب اعصار و قرون طنین می‌اندازد: «چرا بر دیوار نفتكش نزدید؟ چرا بر دیو ار زندان مشت نكوفتید؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟» (كنفانی، 1358: 126).
در رمان «چه برایتان مانده» غسّان كنفانی با بهره‌گیری از رمز، حوادث كنونی فلسطین را به تصویر می‌كشد. او زبان قشر متوسط جامعه‌ای است كه از ظلم، فساد، فقر و محرومیت رنج می‌برد. «او از دایره‌ی وقایع اجتماعی فلسطین فراتر می‌رود و به مسائل انسانی عامی كه به وجود و انسان متعلق است، می‌پردازد» (میرحق جو لنگرودی، 1389: 165).
داستان كوتاه كشته‌ای در موصل به ارائه‌ی چهره‌ای از مقاومت در سایر كشورهای عربی می‌پردازد. این داستان با اشاره‌ی كوتاهی به اشغال اراضی كرانه‌ی غربی رود اردن پس از جنگ نافرجام شش روزه‌ی سال (1967.م) (ویكی پدیا: 1392: 1) به خروج ساكنان آن و آوارگی آنان در سایر كشورها از جمله عراق می‌پردازد. نویسنده در مقدمه‌ی داستان با تأكید بر صبغه‌ی رئالیستی داستان، آن را به دوستش م. تقدیم می‌كند كه نام شخصیّت اصلی داستان، معروف، را به ذهن متبادر می‌كند. معروف در موصل توسط كودتاچیان نظامی كشته می‌شود و با توجه به دو تاریخ ذكر شده در مقدمه (كنفانی، 1369: 235)، حوادث این داستان به كودتای خونبار ضد سلطنتی عراق(3) برمی‌گردد. هرچند نویسنده به صورتی آشكار به این وقایع در عراق اشاره نمی‌كند؛ اما با توجه به قرینه های زمانی و مكانی و نحوه‌ی شكل‌گیری حوادث، می‌توان تأثر او را از انقلاب‌ها و حوادث كشورهای عربی به وضوح مشاهده كرد؛ بدین ترتیب، او مسئله‌ی مقاومت را فقط به ملت فلسطین، آن هم در برابر ستم غاصبان اسرائیل محدود نمی‌داند. او با سرباز زدن از پذیرش هرگونه ستم و تقدیر از جریان‌های انقلابی سایر كشورهای عربی، به مقاومت صبغه‌ی جهانی می‌بخشد.

2-4-2- نقش روستائیان و توده‌های مردمی در مقاومت با تأكید بر نقش زنان

غسّان كنفانی در مقدمه‌ای بر داستان امّ سعد بر نقش توده‌های مردمی ساكن در اردوگاه‌ها و روستائیان تأكید می‌كند. آنها با جان فشانی، تحمل سختی‌ها و فقر و فلاكت و ایستادگی در رزمگاه به او درس مقاومت می‌آموزند و او نیز در مقام یك نویسنده‌ی آگاه و مبارز، خط مشی مقاومت را به آنها می‌آموزد (كنفانی، 1361: 5 و 6). وی با ارائه‌ی شخصیّت زنانه‌ی امّ سعد، نقش زنان را در مقاومت فلسطین مهم و سرنوشت ساز جلوه می‌دهد. زنان، به عنوان نمایندگان فلسطین، با تحمل رنج و سختی‌های زندگی، ایستادگی می‌ورزند و با تربیت فرزندان انقلابی، خدمتی بزرگ به آرمان فلسطین ارائه می‌كنند. امّ سعد نماینده‌ی طبقات رنجدیده‌ی فلسطین است كه بهای گزافی را برای شكست پرداخته‌اند و با این همه ایستادگی و ایثار در آرزوی سلاح به دست گرفتن و جنگیدن با دشمن هستند. از دیدگاه محققان، شخصیّت امّ سعد در این رمان در دو بعد واقعی و نمادین قابل بررسی است
(حمود، 2005: 184).
داستان كوتاه «كلیدی تبرگونه» با توصیف نمادین كلیدی آغاز می‌شود كه شبیه تبر است. این كلید، میراث خانوادگی روستائیان فلسطینی است كه از زمین و خانه‌ی خود رانده شده‌اند. «این كلید، مجموعه‌ای از موهبت‌ها را با خودش همراه داشت كه به تدریج وارد زندگی ما شد. در ضمن این تنها كلیدی بود كه با گذشت زمان خراب نشده بود. همه‌ی مردها، زنها و كودكان می‌دانستند كه این كلید كوچك، كلید خانه‌ی جابر است. حتی مردم روستاهای مجاور نیز این موضوع را می‌دانستند» (كنفانی، 1391: 122) آنها با حفاظت از كلید به مثابه‌ی شیئی ارزشمند،آن را نماد مقاومت گروه و فراتر از آن جامعه‌ای می‌سازند كه برای رهایی فلسطین می‌جنگد. این كلید در ورای كاركردهای جزئی روزمره، دو كاركرد نمادین ارزشمند می‌یابد كه در پیوند با مردم جایگاهی والا كسب می‌كند:
شبیه تبر است و نماد پیكار و ستیز در مقاومت «وقتی مهمان می‌آمد در خانه می‌نشستیم و منتظر می‌ماندیم كه با دیدن كلید به ما بگوید: آیا این تبر است؟» (همان)؛ از طرف دیگر نماد فهم و بصیرتی است كه بدون كلید دستیابی به آن امكانپذیر نیست. «به این نتیجه رسیدم كه باید دنیا را بدون كلید كشف كنم، دنیایی جدید و مهیج بدون هیچ محدودیتی؛ اما بعدها دریافتم كه این نیز یك وهم است» (همان:123).

3-4-2- ستیز و پیكار با متجاوز

غسّان كنفانی در آثار داستانی خود همواره ستیز و جنگ با متجاوزان را یگانه راه حل مسئله‌ی فلسطین می‌داند. مردان آفتاب، تسلیم در برابر خواست دشمن را تفكری خام و فرار را نادرست و منتهی به شكست می‌داند.
در داستان بازگشت به حیفا دو شخصیّت اصلی سعید و صفیه پس از سال‌ها به حیفا برمی‌گردند. آنها با دسیسه‌ی انگلیس و سبعیت سازمان یهود از شهر خود آواره می‌شوند و با فراری گروهی و ناخواسته، همچون دیگر ساكنان غیرنظامی این شهر، آن را به دشمن تقدیم می‌كنند و حتی نمی‌توانند تنها فرزند خود را از شهر خارج كنند. در پایان داستان، سعید با تحولی اساسی، جنگ با متجاوز را تنها راه پاز پس گرفتن تمامی هویت گذشته‌اش می‌داند. وطن و زندگی‌ای كه با مفاهیمی چون خانه و فرزندی كه دیگر یهودی مستخدم ارتش اسرائیل است، پیوند می‌خورد. كنفانی در پایان با نمادین سازی، الگوی فلسطینی بلوغ فكری یافته و آگاه در وجود سعید، نظریه‌ی بنیادین ستیز تا رهایی را تبیین می‌كند.
در داستان ام سعد، نظریه‌ی ستیز تا رهایی از ابتدا تا انتها بارز و برجسته است. امّ سعد و در پایان داستان همسر او از پیوستن فرزندشان به فدائیان خوشنودند. امّ سعد برخلاف احساسات مادرانه‌ی خود، در مبارزه‌ی مسلحانه‌ی فرزندش لحظه‌ای تردید به خود راه نمی‌دهد: «كاش مثل او ده پسر داشتم. ... اگر سعد نرود، پس كه برود؟» (كنفانی، 1361: 23) سعد نیز در پاسخ به كدخدا كه می‌خواهد راه درست زندگی كردن را به او بیاموزد و او و دوستانش را از مبارزه منصرف سازد، چنین
واكنش می‌دهد: «سعد از كدخدا پرسید: آدم یعنی اینكه عاقل بگیریم بنشینیم؟ و دومی گفت یعنی سیلی بخوریم و بگوییم ممنون؟ بعد سعد پا شد و گفت: عزیزم، آدم یعنی اینكه بجنگیم، یعنی اینطور، اینطور» (كنفانی، 1361: 15).
در داستان كوتاه با «چنگ و دندان» زندگی تكراری پیرمردی در دوری از فرزند به تصویر كشیده شده است كه تنها راه رسیدن به آرزوهایش را مقاومت توأم با ستیز و خشونت می‌داند: «اگر چیزی را خواستی، باید خودت آن را به زور و با چنگ و دندان به دست بیاوری» (كنفانی، 1369: 225).

4-4-2- ترویج روحیه‌ی حماسی و تحریض به مقاومت

مجموعه‌ی داستان‌های كوتاه «بچه‌های فلسطین»، مقاومت مردمی فلسطین را به تصویر می‌كشد. مقاومتی كه كودكان فلسطینی در رأس آن هستند: كودك فلسطینی تفنگ عمویش را قرض می‌گیرد، ابوالحسن در كمین خودروی انگلیسی است، كودك و پدرش به همراه تفنگشان به دژ نظامی واقع در جدین رفتند، كودك به اردوگاه می‌رود، همه داستان‌هایی هستند كه كودكان ستم دیده‌ی فلسطینی، قهرمان مقاومت آن هستند كه آینده‌ی انتفاضه‌ی فلسطین را شكل می‌دهند. در داستان كوتاه «نامه‌ای از رام الله»، كودك فلسطینی كه شاهد غارت و چپاول اموال مردم روستا، كشتار دختر خردسال و همسر ابو اتمان و در نهایت شجاعت او در عملیات انتحاری انتقام جویانه است، در نجوایی كودكانه خطاب به مادرش می‌گوید: «می‌خواستم یك بار دیگر بتوانم به سمت آغوش مادرم بدوم و بگویم كه این دو سیلی اصلا مرا ناراحت نكرد و من خوبم. دلم می‌خواست او گریه نكند و درست همان گونه رفتار كند كه ابو اتمان رفتار كرد» (كنفانی، 1391: 42).

5-4-2- لزوم اتحاد و همدلی در برابر دشمن

در داستان كوتاه «دوست سلیمان در یك شب چیزهای زیادی می‌فهمد»، لزوم اتحاد و یكپارچگی مردم فلسطین به تصویر كشیده شده است. سربازان اسرائیلی، خانه های روستائیان را به تلافی اقدام مسلحانه‌ی یكی از ساكنان روستا به نام سلیمان ویران می‌كنند و همه را آواره‌ی كوه و دشت می‌سازند. راوی داستان در پایان ماجرا به مادرش می‌گوید: «تو اسلحه‌ی من را مخفی كردی و به من گفتی كه دیوانه‌ام. من باید با سلیمان می‌رفتم» (كنفانی، 1391: 138).
در رمان امّ سعد، اتحاد و همدلی در برابر تفرقه افكنی دشمن، آرمان زن فلسطینی است كه دستیابی به آن موجب پیروزی بر غاصبان ستم پیشه است: «اینها می‌خواهند ما را به جان هم بیندازند، ما تیره بخت‌ها را، فقط برای این كه دو لیره استفاده ببرند. آن ساختمان بزرگ بیشتر از هزار لیره می‌ارزد، خیلی بیشتر؛ اما برای آنها مهم نیست كه یكی از ما را وادار كنند روزی دیگری را ببرد...» (كنفانی،
1361: 64).

6-4-2- امیدواری در مبارزه و بیان نمادین آن

بیست سال از جنگ گذشته است و ام سعد همچنان مقاوم و بردبار است، او ساقه‌ی خشكیده‌ی مو را برمی دارد: «می‌ كارمش، خواهی دید كه چگونه انگور می‌دهد» (كنفانی، 1361: 14). در پایان رمان، ساقه‌ی خشكیده‌ی مو به بار می‌نشیند: «به سوی در رفتم، به انجا كه امّ سعد خودش را روی خاك انداخته بود، به جایی كه آن ساقه‌ی خشك قهوه‌ای را در آن بامداد- یعنی آن زمان كه در آن لحظه گمان كردم در دوردست زمان جای دارد- در خاك نشانده بود و به آن جوانه‌ی سبزی كه با شادابی پرهیاهویی خاك را می‌شكافت نگاه می‌كرد (كنفانی، 1361: 78).

7-4-2- ستمگری ددمنشانه‌ی رژیم غاصب در كشتار و غارت مردم بی‌دفاع

تجاوز، قتل و غارت اموال، خانه و زندگی مردم فلسطین كه سبعیت توجیه ناپذیر رژیم غاصب را نشان می‌دهد، در همه‌ی داستان های فلسطین به شكل‌های مختلف نشان داده شده است. این واقع‌گرایی هدفمند در آثار كنفانی، ابزاری هوشمندانه برای شناساندن رژیم غاصب به مردم فلسطین و همه‌ی جهانیان است تا این جنایت بزرگ قرن را فراموش نكنند و آن را كوچك و بی اهمّیت نینگارند. در وهله‌ی بعد كنفانی بعد از آگاهی و بیداری مردم فلسطین و همه‌ی جهانیان، هدف خود را رهایی فلسطین و تنها ابزار آن را مقاومت می‌داند. حوادث داستان‌های او و تنبه و آگاهی شخصیّت هایش در این مسیر هدایت می‌شود.
داستان كوتاه «آن روز او كودك بود»، گوشه‌ای از كشتار غیرنظامیان بی‌دفاع را نشان می‌دهد. پانزده مسافر یك اتوبوس از حیفا به سمت روستاهای خلیج می‌روند. جوانی كه با آواز نی حزین خود، خبر از فاجعه‌ای غمبار می‌دهد و مسافرانی كه معرفی می‌شوند. گشتی صهیونیستی، اتوبوس را متوقف می‌كند و مسافران را جلوی چشمان ناباور كودكی معصوم به مسلسل دختری شلواركوتاه می‌سپارد تا نوبت افرادش را رعایت كند. در پایان داستان، تپش قلب كودك و نفس‌های خسته‌ی او با خون‌های جاری در جویبار پشت سر مسافران در هم می‌آمیزد و پیام سبعیت متجاوز در گوش تاریخ طنین می‌اندازد. (كنفانی، 1369: 31).

8-4-2- ستم اقتصادی صهیونیزم بر آوارگان فلسطینی و فقر آنان

در داستان كوتاه «كیك بر پیاده رو»، راوی داستان از كوچه‌ی خاطرات خود می‌گذرد. درست در جایی كه سال‌ها پیش متعلق به او و حرفه‌ی او بود، پسرك فلسطینی آواره، كفش‌های رهگذران را واكس می‌زند. پسرك كه دانش آموز كلاس راوی است، مجبور است برای تأمین هزینه‌های زندگی خود تا دیروقت كار كند، واكس بزند و جلوی سینما در شب‌های سرد خیابان كیك بفروشد. پسرك واكسی در برابر پرسش معلم از كیك فروشی او چنین جواب می‌دهد: «نه من كیك می‌فروختم؛ ولی از پریروز به این كار برگشتم... . آخرهای شب گرسنه می‌شدم. هر ازگاهی دو سه دانه كیك می‌خوردم» (كنفانی، 1369: 55).

9-4-2- پیوند ارزشمند مبارز فلسطینی با مفاهیم زن، میهن و خون

مبارز فلسطینی در داستان كوتاه «تا هروقت كه برگردیم»، مأموریت می‌یابد تا مخزن آب شهرك یهودی نشین را منفجر كند. این مأموریت، او را به گذشته‌اش برمی‌گرداند. مخزن، درست در زمین غصب شده‌ی او قرار دارد. او خاطرات تلخ زمانی را به یاد می‌آورد كه همسرش را بعد از مبارزه‌ی قهرمانانه‌اش با بی‌رحمی كشتند و او را آواره كردند. او هیچ گاه لحظه‌ای را كه همسرش او را به مبارزه فرامی‌خواند، فراموش نمی‌كند: «دست زن را گرفت و آهنگ ترك زمین كرد و قدم‌هایی چند برداشت؛ اما پیش از آنكه از در باغ بگذرد به زن نزدیك شد و خود را در بند قطره اشك بزرگی دید كه در چشمان زن پدیدار شده بود... خود را اسیر پرسش‌هایی یافت كه اشك همسرش در رگ و پی او نشانده بود: به كجا؟ زمینت چه می‌شود؟ بهتر نیست خون و گوشتی را كه زمین به تو داده به آن برگردانی؟» (كنفانی، 1369: 140).

10-4-2- حمایت غرب به ویژه انگلیس از تشكیل دولت یهود

غسّان كنفانی در پشت واقعیت تلخ اشغال فلسطین، دسیسه‌ی انگلیس را به مخاطب یاداور می‌شود كه چگونه سازمان حقّانه‌ی یهود با همكاری آنان و با سوء استفاده از غفلت اعراب و اعتماد آنان به دولت انگلیس، فلسطین را اشغال كرد: «نیاز نبود كسی به ایفرات بگوید كه انگلیس هم علاقه دارد حیفا را به دستان سازمان حقانه بسپرد. او به خوبی مطلع بود كه حقانه و انگلیس از قبل نقش مشتركی را ایفا می‌كرده‌اند و به این هدف مشترك هنوز هم ادامه می‌دهند...» (كنفانی، 1391: 194).

11-4-2- بصیرت، تعقل و خودباوری شخصیّت‌ها

در رمان بازگشت به حیفا، زمینه‌های آگاهی و بلوغ فكری شخصیّت‌ها از ابتدا وجود دارد. سعید و صفیه پس از آنكه دولت اسرائیل در یك اقدام تبلیغاتی گذرگاه مرزی خود را با اردن برای اعراب منطقه باز می‌كند، می‌توانند حیفای غصب شده را در مدتی كوتاه ببینند. سعید در قالب جملاتی كوتاه، تحقیر و توهین دولت غاصب و خشم خود را نشان می‌دهد: «تو حیفا را نمی‌بینی، آنها حیفا را به تو نشان می‌دهند... . من حیفا را می‌شناسم، اما حیفا مرا نمی‌شناسد» (كنفانی، 1391: 173). این آگاهی در پایان داستان به بصیرتی عمیق مبتنی بر خودباوری شخصیّت‌های اصلی، سعید و صفیه، تبدیل می‌شود: «برای ما، برای تو و من، فلسطین چیزی است كه باید در زیر خروارها خاطره دنبال آن باشیم. همان لحظه‌ای كه فكر كردیم وطن ما در گذشته جا مانده، مرتكب اشتباه شدیم» (كنفانی، 1391: 216).

3- نتیجه‌گیری

این پژوهش با بررسی مبانی نظری ادبیّات مقاومت در آثار انتقادی غسّان كنفانی به تطبیق آن با زندگی و آثار داستانی نویسنده پرداخته است. یافته‌ها نشان داده است كه خط فكری مقاومت در زندگی و آثار غسّان كنفانی، همزمان با واقعیت موجود در فلسطین اشغالی پیش می‌رود و از نویسنده، قهرمانی متعهد و عملگرا می‌سازد كه به باورهایش جامه‌ی عمل می‌پوشاند. سیر زندگی نویسنده در سه مرحله‌ی تولد، آوارگی و تبعید؛ آغاز فعّالیت و نبوغ سیاسی و ادبی او، مراحل تكامل اندیشه‌اش را به خوبی نشان می‌دهد. آغاز فاجعه‌ی اشغال فلسطین در دوازده سالگی او و شرایط سخت زندگی و آوارگی در كشورهای سوریه، كویت و لبنان، تجربیات ارزشمند و سرنوشت‌سازش را شكل می‌دهد. در این زمان، ستمگری رژیم غاصب صهیونیستی با غفلت و ناآگاهی مردم فلسطین در پذیرش این ستم همراه می‌شود. وی همزمان با مرحله‌ی آغاز فعّالیت سیاسی و ادبی‌اش، به تقویت تعهد و اراده‌ی خود در راه هدف ارزشمند رهایی فلسطین می‌پردازد. مرحله‌ی سوم زندگی او، اوج مبارزه را در قالب فعّالیت سیاسی، مطبوعاتی و ادبی ترسیم می‌كند. شهادت غسّان كنفانی، پایان حیات سیاسی، ادبی وی نبود. ماندگاری آثارش و قهرمانی نمادین شخصیّت نویسنده، همواره مخاطب جهانی او را متأثر می‌سازد و هدف این نویسنده‌ی انقلابی را استوار و پایدار می‌سازد.
غسّان كنفانی در آثار انتقادی خود با تأكید بر زمینه‌های پیدایش ادبیّات مقاومت، ارزش واقعی آن را متمایز می‌سازد. وی با هدف معرفی جنبش ادبی فلسطین و ثبت و حفظ آن، چهره‌ی واقعی و ارزشمند آن را به جهانیان ارائه می‌دهد. كنفانی مجموعه‌ی عوامل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در پیدایش ادبیّات مقاومت در میان اعراب ساكن در سرزمین‌های اشغالی مؤثر می‌داند. بررسی جریان ادبی فلسطین قبل از اشغال و تقسیم آن دردوره‌ی بعد از اشغال به دو بخش ادبیّات تبعیدی یا ادبیّات پناهنگی و ادبیّات مقاومت و تشریح ویژگی‌ها و عناصر بنیادین آن، بلوغ فكری نویسنده را در دستیابی به آرمان رهایی فلسطین نشان می‌دهد.
توصیف و تبیین ستم همه جانبه‌ی رژیم غاصب اسرائیل، ضرورت آگاهی و بیداری، دعوت به اتحاد و همدلی همه‌ی توده‌های مردمی، امیدواری، افزایش بصیرت، تعقل و خودباوری، تحریض به مقاومت و شجاعت و دلاوری، ستیز و پیكار تا رهایی از مهم‌ترین ویژگی‌های ادبیّات مقاومت است كه در آثار غسّان كنفانی به نحوی بارز مشاهده می‌شود. وی با بهره‌گیری هنرمندانه از عاطفه‌ی عمیق و ریشه‌دار مندرج در آثار داستانی‌اش، تأثیری عمیق بر مخاطب بر جای می‌گذارد و با انعكاس واقعیت مظلوم فلسطین، صبغه‌ی جهانی آثارش را در پیوند با مخاطب برجسته می‌سازد.

1. پیمان نامه‌ی بالفور مرحله‌ی نخست نامه‌ای تاریخی بود كه در تاریخ 2 نوامبر 1917میلادی، توسط آرتئر جیمز بالفور، وزیر خارجه وقت بریتانیا، خطاب به والتر روتشیلد، سیاست مدار یهودی تبار و عضو مجلس عوام بریتانیا نوشته شد و در آن از «موضع مثبت » دولت بریتانیا برای «ایجاد خانه ملی برای یهودیان در فلسطین» خبر داده شد. (ر.ك. سایت ویكی پدیا).
2. عروض منسوب به خلیل بن احمد نحوی و لغت نویس بزرگ است كه اعراب دستور زبان مدون خویش را از او دارند. خلیل بن احمد با بیرون كشیدن و كشف رمزها و اسرار پنهانی زبان و ادب عرب و تكمیل و تدوین علم عروض، تحقیقات سیبویه و اصمعی را كامل نمود. كتاب العین مشهور‌‌ترین اثر اوست. وی در سال 786هجری در بصره درگذشت (كنفانی، 1356: 139).
3. كودتای ضدسلطنتی عراق كودتایی است به رهبری عبد الكریم قاسم نظامی چپگرای عراقی علیه سلطنت فیصل دوم در عراق كه به حیات رژیم پادشاهی فیصل در عراق خاتمه داد (14 ژوئیه1958= 23 تیر 1337). حكومت قاسم جهت‌گیری آشكاری را به سمت شوروی شروع كرد. در سال 1963حزب بعث عراق كودتایی را علیه عبدالكریم قاسم ترتیب داد. مقتدر‌‌ترین فرد حزب بعث، صدام بود. بدین ترتیب حزب بعث موفق شد در فوریه سال 1963 با پشتیبانی از توطئه‌ی چند افسر ارتش، با كودتایی خونین به دولت میانه روی عبدالكریم قاسم پایان دهد. (ر.ك. سایت ویكی پدیا).

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر كرمان.
2. عضو پژوهشكده‌ی فرهنگ اسلام و ایران دانشگاه شهید باهنر كرمان.

منابع :
1. آشوری، حسین. (1392)، «بررسی مراحل چهارگانه‌ی ادبیات مقاومت در فلسطین» قابل دستیابی در http://mwfpress. com/vdcb. zb8urhbf9iupr. html
2. استادی، محمد جواد. (1391)، «ادبیات مقاومت و غسّان كنفانی»، خراسان روزنامه صبح ایران، ش18273، 10.
3. حمود، ماجده. (2005)، جمالیات الشخصیة الفلسطینیه لدی غسّان كنفانی، دمشق: دارالنمیر.
4. سلیمان، خالد. (1376)، فلسطین و شعر معاصر عرب، شهره‌ی باقری و عبالحسین فرزاد، تهران: چشمه.
5. شفیعی كدكنی، محمدرضا. (1359)، شعر معاصر عرب، تهران: توس.
6. شكری، غالی. (1366)، ادب مقاومت، محمد حسین روحانی، تهران: نشر نو.
7. عادل الأسطه، ا. د. (1392)، «الذات و الآخر فی روایه كنفانی عائد الی حیفا» قابل دستیابی در سایت: http://staff. najah. edu
8. عبدی، صلاح الدین. (1390و 1391)، «كاركرد راوی در شیوه‌ی روایتگری رمان پایداری: مورد كاوی رمان».
9. رجال فی شمس اثر غسّان كنفانی، ادبیات پایداری، ش5و 6، صص260-295).
10. القاسم، افنان. (1978)، البنیة الروائیة لمسار الشعب الفلسطینی، ط1، بیروت: المؤسسة العربیة.
11. كنفانی، غسان. (1968)، ابعاد و مواقف فی ادب المقاومة الفلسطینی، مجلة آلاداب، بیروت، ش4، 5-18 و 131-136. قابل دستیابی در سایت: www. Noormagezin. com.
12. ........................ . (2009)، آثار الكامله: روایات، بیروت: موسسه الابحاث العربیه. بخش‌هایی قابل
دستیابی در سایت: com. 4shared. www.
13. ................... . (1349)، شعر مقاومت در فلسطین اشغال شده، سیروس طاهباز، تهران: كتاب موج.
14. ................... . (1356)، با شاخه‌های زیتون، علیرضا نوری زاده، تهران: چكیده.
15. ................ . (1358)، مردان در آفتاب، عدنان غریفی، تهران: ارغنون.
16. ................ . (1361)، امّ سعد، عدنان غریفی، بی‌جا: آینده‌ی زن.
17. ................. . (1362)، ادبیات مقاومت در فلسطین اشغال شده، موسی اسوار، تهران: سروش.
18. ................ . (1365)، نگاهی به ادبیات صهیونیزم، موسی بیدج، تهران: برگ.
19. ............... . (1369)، تا هر وقت كه برگردیم، موسی اسوار، تهران: آگه.
20. ............... . (1391)، بچه های فلسطین، فاطمه باغستانی، تهران: روایت فتح.
21. محمد عطیه، احمد. (1962)، «فی الثورة الفلسطینیه و ادب غسّان كنفانی»، مجلة آلاداب، بیروت: ش3، صص: 82-85.
22. مختاری، قاسم و محمود شهیازی. (1391)، «جلوه‌های پایداری در شعر عمرابوریشه»، قابل دستیبابی در Mokhtari121_blogfa_com.
23. ملا ابراهیمی، عزت، و آزاد مونسی. (1391) تحلیل نمادهای زنانه در رمان‌های غسان كنفانی»، زن در فرهنگ و هنر، ش1، صص: 25-34.
24. منزوی، علی نقی. (1348)، «ادبیات مقاومت در فلسطین»، كاوه، مونیخ، ش26، صص:320-325.
25. میرحق جو لنگرودی، سعیده. (1387)،» غسّان كنفانی خورشیدی كه هیچ زمان غروب نكرد،» نسیم قدس، ش1، قابل دستیابی در سایت نشریه.
26. ................... . و فاطمه علی نژاد. (1389)، «بررسی و تحلیل رمان بازمانده غسان كنفانی»، فرهنگ ادبی، ش6، سال دوم، صص: 149-166.
27. میرزایی، فرامرز و مریم مرادی. (1390)، «شگردهای روایت زمان در ادبیات پایداری فلسطین: رجال فی شمس و ماتبقی لكم از غسان كنفانی»، نقد و ادبیّات تطبیقی، ش2، 175-206).
28. وادی، فاروق. (1981)، ثلاث علامات فی الروایه الفلسطینیه، ط1، بیروت: مؤسسة العربیة اللدراسات و النشر.
29. ویكی پدیا، قابل دستیابی در: http://fa.wikipedia.org
30. محتوای ملی، قابل دستیابی در: http: //www. icnc. ir/1392/10/20

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1393)، نشریّه‌ی ادبیّات پایداری شماره‌ی 10، کرمان: مرکز منطقه‌ای اطلاع رسانی علوم و فناوری (RICeST) پاسگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC).